نفس مامانی سلام
می نویسم برای تو، برای وجود نازنینت، برای چشمان قشنگت که معنای زندگی هستند، می نویسم تا بدانی که دیوانه وار دوستت دارم، می نویسم برای فرداهای قشنگت تا خاطرات ذره ذره بزرگ شدنت همیشه زنده باشند. پسر نازنینم در این هوای سرد و برفی زمستانی به فردای تو می اندیشم. به فردای قشنگت که امید دارم همیشه روشن و پر از لبخند باشد. فردایی که نمیدانم من در کنارت خواهم بود یا نه؟! اما همیشه برای آن روزهایت آرزوی خوب بودن و شاد بودن میکنم، امید وارم همه ی روزهایت بهاری و زیبا باشند و اگر هرروزت بهار نباشد و اگر روزی درخت زندگی ات را باد خزانی لرزاند و یا برف زمستانی بر آن نشت قوی و محکم بایستی. همچون درختان استوار بلوط و با همه ی مشکلات ...
نویسنده :
مامانی
11:24