ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

گل پسرم قند عسلم

نفس مامانی سلام

   می نویسم برای تو، برای وجود نازنینت، برای چشمان قشنگت که معنای زندگی هستند، می نویسم تا بدانی که دیوانه وار دوستت دارم، می نویسم برای فرداهای قشنگت تا خاطرات ذره ذره بزرگ شدنت همیشه زنده باشند. پسر نازنینم در این هوای سرد و برفی زمستانی به فردای تو می اندیشم. به فردای قشنگت که امید دارم همیشه روشن و پر از لبخند باشد. فردایی که نمیدانم من در کنارت خواهم بود یا نه؟! اما همیشه برای آن روزهایت آرزوی خوب بودن و شاد بودن میکنم، امید وارم همه ی روزهایت بهاری و زیبا باشند و اگر هرروزت بهار نباشد و اگر روزی درخت زندگی ات را باد خزانی لرزاند و یا برف زمستانی بر آن نشت قوی و محکم بایستی. همچون درختان استوار بلوط و با همه ی مشکلات ...
6 فروردين 1391

اولین بهار

سلام پسر نازنینم کمی دیر شده اما اومدم نوروز91 رو بهت تبریک بگم. تمام وجودم سال نو مبارکت باد. ببخش گلم از  اینکه دیر شد. گل قشنگم امروز پنجمین روز بهار 91 هست و این اولین بهار زندگی قشنگ توست و زیباترین بهار من. امسال عیدی قشنگ تر و هفت سینی زیباتر داشتیم. وجود نازنین تو سر سفره هفت سین  برای من و بابا زیباترین عیدی بود پسر گلم. نوروز امسال از هر سال دیگر خوشحال ترم  چون تو را در آغوش دارم و خداوند را هزاران بارسپاس می گویم که چنین نعمتی به من داده. سال 90 برای من خیلی زیبا و خاطره انگیز بود. چون در این سال خداوند یک فرشته ی زیبای آسمانی در آغوش من گذاشت ومن توانستم طعم خوب مادر شدن را بچشم . ...
6 فروردين 1391
1